دوشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۵


تلاطم بين بودن و نبودن
ماندن يا رفتن
صبر يا عجله
فرشته يا آدم
پاياني خوش يا شروعي بد
يك داستان را براي شخصي نوشتم، ادامه دادم، سركشي كرد، عنان داستان را در دست گرفت.داستان را دوست دارم چه افسار در دست قهرمان باشد چه در دست من. اما قهرمان پا را فراتر نهاده و مدعي است داستان را او شروع كرده، او ادامه مي دهد و هر كجا كه بخواهد به پايان مي رساند كه البته او سخت در اشتباه است
من براي اثبات اين دعوي به او, ناچار مي خواهم داستان زيبايم را به پايان برسانم،كه البته اين شيرين ترين نحوه ي اتمام خواهد بود
من همچون يك فرشته، قهرمان را در تمامي مشكلات ياري نموده ام و حال كه راه ها هموار است او را ترك مي گويم تا به زندگي شيرين خود ادامه دهد و اين است ضربه ي نهايي نيكي

4 Comments:

Anonymous ناشناس said...

داستانی را در ژانر وحشت می خواندم که در آن قهرمان داستان یک سوسک بود. با اینکه فکر می کرد توانای انجام همه کار را دارد، ولی در نهایت این اطرفیان بودند که او را به سوی اهداف خود پیش می بردند. چه حرف ها در دل داشت که نمی گفت، چون گر کلامی بر می آورد، آن را ضربه ای بر پیکره خود می یافت. در نهایت چون کاسه عمر او لبریز شد، دور و بری ها دانستند که چه از دست داده اند. . . مواظب باش که ببینی چه از دست می دهی. نکند داستان نویس برای مذاح با خواننده جای نیکی و بدی را جابجا کرده باشد

۱۰:۴۱ بعدازظهر  
Blogger Maneli said...

من فقط اسم اینو می ذارم نیکی
خدمت به دیگران
بدون توقع جبران

۱:۵۴ قبل‌ازظهر  
Anonymous ناشناس said...

Khoda shoma ra kheir bedahad.

۱:۱۶ بعدازظهر  
Anonymous ناشناس said...

nisti dige chera?

۱۱:۳۰ قبل‌ازظهر  

ارسال یک نظر

<< Home